جدول جو
جدول جو

معنی چابک سیر - جستجوی لغت در جدول جو

چابک سیر
(بُ سِیْ)
تندرو. زودگذر. شتابناک:
آن نگر کآسمان چابک سیر
نام من شر نهاد و نام تو خیر.
نظامی (هفت پیکر)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سبک سیر
تصویر سبک سیر
تندرو، سبک رفتار، چابک، تیزرو، زودگذر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چابک سوار
تصویر چابک سوار
سوارکار ماهر، در ورزش کسی که در مسابقۀ اسب دوانی سوار اسب می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاک سیر
تصویر پاک سیر
آنکه سیرت های خوب و پسندیده دارد
فرهنگ فارسی عمید
(بُ سَ)
دهی جزء دهستان اوشیان بخش رودسر شهرستان لاهیجان، در سی ودو هزارگزی جنوب خاوری رودسر، سر راه شوسۀ رودسر به شهسوار کنار دریا جلگه، معتدل، مرطوب. آب آن از نهر مایده، محصول آنجا برنج و مرکبات و چای، شغل اهالی زراعت، راه آن شوسه است و 25 باب دکان و ماشین برنج کوبی و مالش چای دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2). و رجوع به فهرست سفرنامۀ مازندران رابینو شود
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ ؟)
از وراقین و کتابت مصحف نیز می کرده است در نیمۀ اول مائۀ چهارم هجری. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(بُ سُ خَ)
سخنور. ناطق. کسی که در سخن مضامین نیکو تواند آورد:
به آن چابک سخن دشت بیاض شعر ارزانی
که صد مضمون بهم از یک خدنگ خامه میدوزد.
؟ (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بُ سَ)
سوارکار. ماهر و چالاک در سواری. رایض و سوقان دهنده اسب:
به میدان دین اندر، اسب سخن را
اگر خوب چابکسواری بگردان.
ناصرخسرو.
ازینست جانت ز دانش پیاده
از این تو به تن جلد و چابکسواری.
ناصرخسرو.
وولید سخت عظیم چابک سوار بود و مردانه. (مجمل التواریخ و القصص).
برون از کنیزان چابک سوار
غلامان شمشیرزن سی هزار.
نظامی (شرفنامه).
از آن تیغزن مرد چابک سوار
سخن راند با انجمن شهریار.
نظامی (شرفنامه).
بر این ابلق کسی چابک سوار است
که در میدان عشق آشفته کار است.
نظامی (خسرو و شیرین).
دلا طپیدن میلی نشانه است از آن
که نیم کشتۀ چابک سوار من شده است.
محمد قلی میلی (از آنندراج).
و بر پشت هر یک چابک سواری چون ماه با قبا و کلاه نشسته. (ترجمه محاسن اصفهان ص 52). چابک سوار نیزه گذار. (سمط العلی ص 68) ، سوداگراسب، تازیانه زن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
که سیرتهای پاک و پسندیده دارد:
مهتر پاکخوی پاک سیر
خواجه سید عمید ابن زیاد.
فرخی
لغت نامه دهخدا
تصویری از پاک سیر
تصویر پاک سیر
آنکه سیرنهای پاک دارد آنکه سیرتهای پسندیده دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چابک سوار
تصویر چابک سوار
سوار کار ماهر آنکه در مسابقه اسب دوانی سوار اسب میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چابک سوار
تصویر چابک سوار
((~. سَ))
سوارکار ماهر
فرهنگ فارسی معین
صفت سوارکار ماهر، سوار فرز، چابک عنان
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از چابک وار
تصویر چابک وار
رشيقٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از چابک وار
تصویر چابک وار
Nimbly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از چابک وار
تصویر چابک وار
agilement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از چابک وار
تصویر چابک وار
zwinie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از چابک وار
تصویر چابک وار
kwa ustadi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از چابک وار
تصویر چابک وار
проворно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از چابک وار
تصویر چابک وار
flink
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از چابک وار
تصویر چابک وار
چالاکی سے
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از چابک وار
تصویر چابک وار
চটপটে ভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از چابک وار
تصویر چابک وار
çevikçe
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از چابک وار
تصویر چابک وار
灵活地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از چابک وار
تصویر چابک وار
민첩하게
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از چابک وار
تصویر چابک وار
軽快に
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از چابک وار
تصویر چابک وار
בזריזות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از چابک وار
تصویر چابک وار
फुर्ती से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از چابک وار
تصویر چابک وار
спритно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از چابک وار
تصویر چابک وار
อย่างคล่องแคล่ว
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از چابک وار
تصویر چابک وار
behendig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از چابک وار
تصویر چابک وار
ágilmente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از چابک وار
تصویر چابک وار
agilmente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از چابک وار
تصویر چابک وار
agilmente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از چابک وار
تصویر چابک وار
dengan gesit
دیکشنری فارسی به اندونزیایی